loading...
به خاطره دلم ولم
milad بازدید : 312 دوشنبه 09 مرداد 1391 نظرات (0)

داستان کوتاه “پول دود”

 

فقیری از کنار دکان کباب فروشی میگذشت. مرد کباب فروش گوشت ها را در سیخها کرده و به روی آتش نهاده باد میزند و بوی خوش گوشت سرخ شده در فضا پراکنده شده بود. بیچاره مرد فقیر چون گرسنه بود و پولی هم نداشت تا از کباب بخورد تکه نان خشکی را که در توبره داشت خارج کرده و بر روی دود کباب گرفته به دهان گذاشت. او به همین ترتیب چند تکه نان خشک خورد و سپس براه افتاد تا از آنجا برود ولی مرد کباب فروش به سرعت از دکان خارج شده دست وی را گرفت و گفت:
کجا میروی پول دود کباب را که خورده ای بده. از قضا ملا از آنجا میگذشت جریان را دید و متوجه شد که مرد فقیر التماس و زاری میکند و تقاضا مینماید او را رها

داستان کوتاه “پول دود”

 

فقیری از کنار دکان کباب فروشی میگذشت. مرد کباب فروش گوشت ها را در سیخها کرده و به روی آتش نهاده باد میزند و بوی خوش گوشت سرخ شده در فضا پراکنده شده بود. بیچاره مرد فقیر چون گرسنه بود و پولی هم نداشت تا از کباب بخورد تکه نان خشکی را که در توبره داشت خارج کرده و بر روی دود کباب گرفته به دهان گذاشت. او به همین ترتیب چند تکه نان خشک خورد و سپس براه افتاد تا از آنجا برود ولی مرد کباب فروش به سرعت از دکان خارج شده دست وی را گرفت و گفت:
کجا میروی پول دود کباب را که خورده ای بده. از قضا ملا از آنجا میگذشت جریان را دید و متوجه شد که مرد فقیر التماس و زاری میکند و تقاضا مینماید او را رها کنند. ولی مرد کباب فروش میخواست پول دودی را که وی خورده است بگیرد. ملا دلش برای مرد فقیر سوخت و جلو رفته به کباب فروش گفت: این مرد را آزاد کن تا برود من پول دود کبابی را که او خورده است میدهم. کباب فروش قبول کرد و مرد فقیر را رها کرد. ملا پس از رقتن فقیر چند سکه از جیبش خارج کرده و در حال که آنها را یکی پس از دیگری به روی زمین میانداخت به مرد کباب فروش گفت: بیا این هم صدای پول دودی که آن مرد خورده، بشمار و تحویل بگیر. مرد کباب فروش با حیرت به ملا نگریست و گفت: این چه طرز پول دادن است مرد خدا؟ ملا همان طور که پول ها را بر زمین میانداخت تا صدایی از آنها بلند شود گفت: خوب جان من کسی که دود کباب و بوی آنرا بفروشد و بخواهد برای آن پول بگیرد باید به جای پول صدای آنرا تحویل بگیرد.

 

 

داستان کوتاه “کلاس درس دکتر حسابی”

 

یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم .

دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند

 

 

داستان کوتاه “ازدواج پیرزن”

 

شخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت و هرجا می رفت، همراه خودش میبرد. روزی حضرت عیسی او را دید، به وی فرمود: آن زن کیست گفت مادرم است. فرمود: او را شوهر بده. گفت: پیر است و قادر به حرکت نیست. پیرزن دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت: آخه نکبت! تو بهتر می فهمی یا پیغمبر خدا؟


مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما مطالب سایت در چه زمینه ای باشد بهتر است؟
    شما طرفدار کدام تیم ایران هستید؟
    فال عشق

    مترجم

    Translate to English ترجمة للغة العربية Përkthimi në gjuhën shqipe Превод на български език Andorra la traducció de la llengua 翻译汉语 Český jazyk překladu Oversæt til dansk Vertaal naar Nederlands Tõlge eesti keeles Filipino na wika upang isalin Suomen kielen käännös Deutsch Übersetzung Μεταφράστε στην Ελληνική Γλώσσα अनुवाद करने के लिए: हिन्दी भाषा Translate a magyar nyelv Translate ke Bahasa Indonesia Traduci in lingua italiana 翻訳する日本語 번역기로 한국어 교재 	Latviešu valodas tulkojumi Lietuvių kalbos vertimo Lingwa Maltija traduzzjoni Języka polskiego tłumaczenia Traduzir para o Português Língua Traducere limba română Русский перевод Транслате то Сербиан Preklad do slovenského jazyka Prevedi jezik v Sloveniji Traducir al idioma español Översätt till svenska språket แปลภาษาโรมาเนีย Translate Türkçe Самоанскій мову перекладу Dịch sang ngôn ngữ Tiếng Việt

    آمار سایت
  • کل مطالب : 298
  • کل نظرات : 108
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 755
  • آی پی امروز : 74
  • آی پی دیروز : 57
  • بازدید امروز : 90
  • باردید دیروز : 82
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,698
  • بازدید ماه : 1,698
  • بازدید سال : 72,553
  • بازدید کلی : 809,344
  • عشق سنج


    دیکشنری